English    Türkçe    فارسی   

4
76-85

  • چشم خود بر بند زان خوش‌چشم تو ** عاریت کن چشم از عشاق او
  • بلک ازو کن عاریت چشم و نظر ** پس ز چشم او بروی او نگر
  • تا شوی آمن ز سیری و ملال ** گفت کان الله له زین ذوالجلال
  • چشم او من باشم و دست و دلش ** تا رهد از مدبریها مقبلش
  • هر چه مکرو هست چون شد او دلیل ** سوی محبوبت حبیبست و خلیل 80
  • حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سخت‌دلان و بی‌اعتقادان کردی
  • آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی ** قاطعان راه را داعی شدی
  • دست برمی‌داشت یا رب رحم ران ** بر بدان و مفسدان و طاغیان
  • بر همه تسخرکنان اهل خیر ** برهمه کافردلان و اهل دیر
  • می‌نکردی او دعا بر اصفیا ** می‌نکردی جز خبیثان را دعا
  • مر ورا گفتند کین معهود نیست ** دعوت اهل ضلالت جود نیست 85