English    Türkçe    فارسی   

4
79-88

  • چشم او من باشم و دست و دلش ** تا رهد از مدبریها مقبلش
  • هر چه مکرو هست چون شد او دلیل ** سوی محبوبت حبیبست و خلیل 80
  • حکایت آن واعظ کی هر آغاز تذکیر دعای ظالمان و سخت‌دلان و بی‌اعتقادان کردی
  • آن یکی واعظ چو بر تخت آمدی ** قاطعان راه را داعی شدی
  • دست برمی‌داشت یا رب رحم ران ** بر بدان و مفسدان و طاغیان
  • بر همه تسخرکنان اهل خیر ** برهمه کافردلان و اهل دیر
  • می‌نکردی او دعا بر اصفیا ** می‌نکردی جز خبیثان را دعا
  • مر ورا گفتند کین معهود نیست ** دعوت اهل ضلالت جود نیست 85
  • گفت نیکویی ازینها دیده‌ام ** من دعاشان زین سبب بگزیده‌ام
  • خبث و ظلم و جور چندان ساختند ** که مرا از شر به خیر انداختند
  • هر گهی که رو به دنیا کردمی ** من ازیشان زخم و ضربت خوردمی