English    Türkçe    فارسی   

4
820-829

  • کافران قلب‌اند و پاکان هم‌چو زر ** اندرین بوته درند این دو نفر 820
  • قلب چون آمد سیه شد در زمان ** زر در آمد شد زری او عیان
  • دست و پا انداخت زر در بوته خوش ** در رخ آتش همی خندد رگش
  • جسم ما روپوش ما شد در جهان ** ما چو دریا زیر این که در نهان
  • شاه دین را منگر ای نادان بطین ** کین نظر کردست ابلیس لعین
  • کی توان اندود این خورشید را ** با کف گل تو بگو آخر مرا 825
  • گر بریزی خاک و صد خاکسترش ** بر سر نور او برآید بر سرش
  • که کی باشد کو بپوشد روی آب ** طین کی باشد کو بپوشد آفتاب
  • خیز بلقیسا چو ادهم شاه‌وار ** دود ازین ملک دو سه روزه بر آر
  • باقی قصه‌ی ابراهیم ادهم قدس‌الله سره
  • بر سر تختی شنید آن نیک‌نام ** طقطقی و های و هویی شب ز بام