English    Türkçe    فارسی   

4
833-842

  • هین چه می‌جویید گفتند اشتران ** گفت اشتر بام بر کی جست هان
  • پس بگفتندش که تو بر تخت جاه ** چون همی جویی ملاقات اله
  • خود همان بد دیگر او را کس ندید ** چون پری از آدمی شد ناپدید 835
  • معنی‌اش پنهان و او در پیش خلق ** خلق کی بینند غیر ریش و دلق
  • چون ز چشم خویش و خلقان دور شد ** هم‌چو عنقا در جهان مشهور شد
  • جان هر مرغی که آمد سوی قاف ** جمله‌ی عالم ازو لافند لاف
  • چون رسید اندر سبا این نور شرق ** غلغلی افتاد در بلقیس و خلق
  • روحهای مرده جمله پر زدند ** مردگان از گور تن سر بر زدند 840
  • یک دگر را مژده می‌دادند هان ** نک ندایی می‌رسد از آسمان
  • زان ندا دینها همی‌گردند گبز ** شاخ و برگ دل همی گردند سبز