English    Türkçe    فارسی   

4
859-868

  • چون سلیمان سوی مرغان سبا ** یک صفیری کرد بست آن جمله را
  • جز مگر مرغی که بد بی‌جان و پر ** یا چو ماهی گنگ بود از اصل کر 860
  • نی غلط گفتم که کر گر سر نهد ** پیش وحی کبریا سمعش دهد
  • چونک بلقیس از دل و جان عزم کرد ** بر زمان رفته هم افسوس خورد
  • ترک مال و ملک کرد او آن چنان ** که بترک نام و ننگ آن عاشقان
  • آن غلامان و کنیزان بناز ** پیش چشمش هم‌چو پوسیده پیاز
  • باغها و قصرها و آب رود ** پیش چشم از عشق گلحن می‌نمود 865
  • عشق در هنگام استیلا و خشم ** زشت گرداند لطیفان را به چشم
  • هر زمرد را نماید گندنا ** غیرت عشق این بود معنی لا
  • لااله الا هو اینست ای پناه ** که نماید مه ترا دیگ سیاه