English    Türkçe    فارسی   

4
962-971

  • این چه دم اژدها افشردنست ** هیچ دانی چه خبر آوردنست
  • زین خبر جوشد دل دریا و کان ** زین خبر لرزان شود هفت آسمان
  • چون شنید از سنگها پیر این سخن ** پس عصا انداخت آن پیر کهن
  • پس ز لرزه و خوف و بیم آن ندا ** پیر دندانها به هم بر می‌زدی 965
  • آنچنان که اندر زمستان مرد عور ** او همی لرزید و می‌گفت ای ثبور
  • چون در آن حالت بدید او پیر را ** زان عجب گم کرد زن تدبیر را
  • گفت پیر اگر چه من در محنتم ** حیرت اندر حیرت اندر حیرتم
  • ساعتی بادم خطیبی می‌کند ** ساعتی سنگم ادیبی می‌کند
  • باد با حرفم سخنها می‌دهد ** سنگ و کوهم فهم اشیا می‌دهد 970
  • گاه طفلم را ربوده غیبیان ** غیبیان سبز پر آسمان