English    Türkçe    فارسی   

4
97-106

  • هست حیوانی که نامش اشغرست ** او به زخم چوب زفت و لمترست
  • تا که چوبش می‌زنی به می‌شود ** او ز زخم چوب فربه می‌شود
  • نفس مومن اشغری آمد یقین ** کو به زخم رنج زفتست و سمین
  • زین سبب بر انبیا رنج و شکست ** از همه خلق جهان افزونترست 100
  • تا ز جانها جانشان شد زفت‌تر ** که ندیدند آن بلا قوم دگر
  • پوست از دارو بلاکش می‌شود ** چون ادیم طایفی خوش می‌شود
  • ورنه تلخ و تیز مالیدی درو ** گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو
  • آدمی را پوست نامدبوغ دان ** از رطوبتها شده زشت و گران
  • تلخ و تیز و مالش بسیار ده ** تا شود پاک و لطیف و با فره 105
  • ور نمی‌توانی رضا ده ای عیار ** گر خدا رنجت دهد بی‌اختیار