English    Türkçe    فارسی   

5
1095-1104

  • سرمه را در گوش کردن شرط نیست  ** کار دل را جستن از تن شرط نیست  1095
  • گر دلی رو ناز کن خواری مکش  ** ور تنی شکر منوش و زهر چش 
  • زهر تن را نافعست و قند بد  ** تن همان بهتر که باشد بی‌مدد 
  • هیزم دوزخ تنست و کم کنش  ** ور بروید هیزمی رو بر کنش 
  • ورنه حمال حطب باشی حطب  ** در دو عالم هم‌چو جفت بولهب 
  • از حطب بشناس شاخ سدره را  ** گرچه هر دو سبز باشند ای فتی  1100
  • اصل آن شاخست هفتم آسمان  ** اصل این شاخست از نار و دخان 
  • هست مانندا به صورت پیش حس  ** که غلط‌بینست چشم و کیش حس 
  • هست آن پیدا به پیش چشم دل  ** جهد کن سوی دل آ جهد المقل 
  • ور نداری پا بجنبان خویش را  ** تا ببینی هر کم و هر بیش را 
  • در معنی این بیت «گر راه روی راه برت بگشایند ور نیست شوی بهستیت بگرایند»