English    Türkçe    فارسی   

5
1111-1120

  • گر ندانی تا نگویی راه نیست  ** زین ره بی‌راهه ما را رفتنیست 
  • می‌روی در خواب شادان چپ و راست  ** هیچ دانی راه آن میدان کجاست 
  • تو ببند آن چشم و خود تسلیم کن  ** خویش را بینی در آن شهر کهن 
  • چشم چون بندی که صد چشم خمار  ** بند چشم تست این سو از غرار 
  • چارچشمی تو ز عشق مشتری  ** بر امید مهتری و سروری  1115
  • ور بخسپی مشتری بینی به خواب  ** چغد بد کی خواب بیند جز خراب 
  • مشتری خواهی بهر دم پیچ پیچ  ** تو چه داری که فروشی هیچ هیچ 
  • گر دلت را نان بدی یا چاشتی  ** از خریداران فراغت داشتی 
  • قصه‌ی آن شخص کی دعوی پیغامبری می‌کرد گفتندش چه خورده‌ای کی گیج شده‌ای و یاوه می‌گویی گفت اگر چیزی یافتمی کی خوردمی نه گیج شدمی و نه یاوه گفتمی کی هر سخن نیک کی با غیر اهلش گویند یاوه گفته باشند اگر چه در آن یاوه گفتن مامورند 
  • آن یکی می‌گفت من پیغامبرم  ** از همه پیغامبران فاضلترم 
  • گردنش بستند و بردندش به شاه  ** کین همی گوید رسولم از اله  1120