English    Türkçe    فارسی   

5
1131-1140

  • لیک با او گویم از راه خوشی  ** که چرا داری تو لاف سر کشی 
  • که درشتی ناید اینجا هیچ کار  ** هم به نرمی سر کند از غار مار 
  • مردمان را دور کرد از گرد وی  ** شه لطیفی بود و نرمی ورد وی 
  • پس نشاندش باز پرسیدش ز جا  ** که کجا داری معاش و ملتجی 
  • گفت ای شه هستم از دار السلام  ** آمده از ره درین دار الملام  1135
  • نه مرا خانه‌ست و نه یک همنشین  ** خانه کی کردست ماهی در زمین 
  • باز شه از روی لاغش گفت باز  ** که چه خوردی و چه داری چاشت‌ساز 
  • اشتهی داری چه خوردی بامداد  ** که چنین سرمستی و پر لاف و باد 
  • گفت اگر نانم بدی خشک و طری  ** کی کنیمی دعوی پیغامبری 
  • دعوی پیغامبری با این گروه  ** هم‌چنان باشد که دل جستن ز کوه  1140