English    Türkçe    فارسی   

5
143-152

  • چشم گریان بایدت چون طفل خرد  ** کم خور آن نان را که نان آب تو برد 
  • تن چو با برگست روز و شب از آن  ** شاخ جان در برگ‌ریزست و خزان 
  • برگ تن بی‌برگی جانست زود  ** این بباید کاستن آن را فزود  145
  • اقرضوا الله قرض ده زین برگ تن  ** تا بروید در عوض در دل چمن 
  • قرض ده کم کن ازین لقمه‌ی تنت  ** تا نماید وجه لا عین رات 
  • تن ز سرگین خویش چون خالی کند  ** پر ز مشک و در اجلالی کند 
  • زین پلیدی بدهد و پاکی برد  ** از یطهرکم تن او بر خورد 
  • دیو می‌ترساندت که هین و هین  ** زین پشیمان گردی و گردی حزین  150
  • گر گدازی زین هوسها تو بدن  ** بس پشیمان و غمین خواهی شدن 
  • این بخور گرمست و داروی مزاج  ** وآن بیاشام از پی نفع و علاج