English    Türkçe    فارسی   

5
1457-1466

  • از حریصی وز هوای سروری  ** در نظر کند و بلافیدن جری 
  • از هوای مشتری و گرم‌دار  ** بی بصیرت پا نهاده در فشار 
  • ماه نادیده نشانها می‌دهد  ** روستایی را بدان کژ می‌نهد 
  • از برای مشتری در وصف ماه  ** صد نشان نادیده گوید بهر جاه  1460
  • مشتری کو سود دارد خود یکیست  ** لیک ایشان را درو ریب و شکیست 
  • از هوای مشتری بی‌شکوه  ** مشتری را باد دادند این گروه 
  • مشتری ماست الله اشتری  ** از غم هر مشتری هین برتر آ 
  • مشتریی جو که جویان توست  ** عالم آغاز و پایان توست 
  • هین مکش هر مشتری را تو به دست  ** عشق‌بازی با دو معشوقه بدست  1465
  • زو نیابی سود و مایه گر خرد  ** نبودش خود قیمت عقل و خرد