English    Türkçe    فارسی   

5
1704-1713

  • هر مرض دارد دوا می‌دان یقین  ** چون دوای رنج سرما پوستین 
  • چون خدا خواهد که مردی بفسرد  ** سردی از صد پوستین هم بگذرد  1705
  • در وجودش لرزه‌ای بنهد که آن  ** نه به جامه به شود نه از آشیان 
  • چون قضا آید طبیب ابله شود  ** وان دوا در نفع هم گمره شود 
  • کی شود محجوب ادراک بصیر  ** زین سببهای حجاب گول‌گیر 
  • اصل بیند دیده چون اکمل بود  ** فرع بیند چونک مرد احول بود 
  • جواب آمدن کی آنک نظر او بر اسباب و مرض و زخم تیغ نیاید بر کار تو عزرائیل هم نیاید کی تو هم سببی اگر چه مخفی‌تری از آن سببها و بود کی بر آن رنجور مخفی نباشد کی و هو اقرب الیه منکم و لکن لا تبصرون 
  • گفت یزدان آنک باشد اصل دان  ** پس ترا کی بیند او اندر میان  1710
  • گرچه خویش را عامه پنهان کرده‌ای  ** پیش روشن‌دیدگان هم پرده‌ای 
  • وانک ایشان را شکر باشد اجل  ** چون نظرشان مست باشد در دول 
  • تلخ نبود پیش ایشان مرگ تن  ** چون روند از چاه و زندان در چمن