English    Türkçe    فارسی   

5
1732-1741

  • دم به دم از آسمان می‌آیدت  ** آب و آتش رزق می‌افزایدت 
  • گر ترا آنجا برد نبود عجب  ** منگر اندر عجز و بنگر در طلب 
  • کین طلب در تو گروگان خداست  ** زانک هر طالب به مطلوبی سزاست 
  • جهد کن تا این طلب افزون شود  ** تا دلت زین چاه تن بیرون شود  1735
  • خلق گوید مرد مسکین آن فلان  ** تو بگویی زنده‌ام ای غافلان 
  • گر تن من هم‌چو تن‌ها خفته است  ** هشت جنت در دلم بشکفته است 
  • جان چو خفته در گل و نسرین بود  ** چه غمست ار تن در آن سرگین بود 
  • جان خفته چه خبر دارد ز تن  ** کو به گلشن خفت یا در گولخن 
  • می‌زند جان در جهان آبگون  ** نعره یا لیت قومی یعلمون  1740
  • گر نخواهد زیست جان بی این بدن  ** پس فلک ایوان کی خواهد بدن