English    Türkçe    فارسی   

5
1940-1949

  • این تکبر از نتیجه‌ی پوستست  ** جاه و مال آن کبر را زان دوستست  1940
  • این تکبر چیست غفلت از لباب  ** منجمد چون غفلت یخ ز آفتاب 
  • چون خبر شد ز آفتابش یخ نماند  ** نرم گشت و گرم گشت و تیز راند 
  • شد ز دید لب جمله‌ی تن طمع  ** خوار و عاشق شد که ذل من طمع 
  • چون نبیند مغز قانع شد به پوست  ** بند عز من قنع زندان اوست 
  • عزت اینجا گبریست و ذل دین  ** سنگ تا فانی نشد کی شد نگین  1945
  • در مقام سنگی آنگاهی انا  ** وقت مسکین گشتن تست وفنا 
  • کبر زان جوید همیشه جاه و مال  ** که ز سرگینست گلحن را کمال 
  • کین دو دایه پوست را افزون کنند  ** شحم و لحم و کبر و نخوت آکنند 
  • دیده را بر لب لب نفراشتند  ** پوست را زان روی لب پنداشتند