English    Türkçe    فارسی   

5
1978-1987

  • صبح کاذب خلق را رهبر مباد  ** کو دهد بس کاروانها را به باد 
  • ای شده تو صبح کاذب را رهین  ** صبح صادق را تو کاذب هم مبین 
  • گر نداری از نفاق و بد امان  ** از چه داری بر برادر ظن همان  1980
  • بدگمان باشد همیشه زشت‌کار  ** نامه‌ی خود خواند اندر حق یار 
  • آن خسان که در کژیها مانده‌اند  ** انبیا را ساحر و کژ خوانده‌اند 
  • وآن امیران خسیس قلب‌ساز  ** این گمان بردند بر حجره‌ی ایاز 
  • کو دفینه دارد و گنج اندر آن  ** ز آینه‌ی خود منگر اندر دیگران 
  • شاه می‌دانست خود پاکی او  ** بهر ایشان کرد او آن جست و جو  1985
  • کای امیر آن حجره را بگشای در  ** نیم شب که باشد او زان بی‌خبر 
  • تا پدید آید سگالشهای او  ** بعد از آن بر ماست مالشهای او