English    Türkçe    فارسی   

5
1984-1993

  • کو دفینه دارد و گنج اندر آن  ** ز آینه‌ی خود منگر اندر دیگران 
  • شاه می‌دانست خود پاکی او  ** بهر ایشان کرد او آن جست و جو  1985
  • کای امیر آن حجره را بگشای در  ** نیم شب که باشد او زان بی‌خبر 
  • تا پدید آید سگالشهای او  ** بعد از آن بر ماست مالشهای او 
  • مر شما را دادم آن زر و گهر  ** من از آن زرها نخواهم جز خبر 
  • این همی‌گفت و دل او می‌طپید  ** از برای آن ایاز بی ندید 
  • که منم کین بر زبانم می‌رود  ** این جفاگر بشنود او چون شود  1990
  • باز می‌گوید به حق دین او  ** که ازین افزون بود تمکین او 
  • کی به قذف زشت من طیره شود  ** وز غرض وز سر من غافل بود 
  • مبتلی چون دید تاویلات رنج  ** برد بیند کی شود او مات رنج