English    Türkçe    فارسی   

5
2332-2341

  • زانک باقی‌خوار شیر ایشان بدند  ** شیر چون رنجور شد تنگ آمدند 
  • شیر یک روباه را فرمود رو  ** مر خری را بهر من صیاد شو 
  • گر خری یابی به گرد مرغزار  ** رو فسونش خوان فریبانش بیار 
  • چون بیابم قوتی از گوشت خر  ** پس بگیرم بعد از آن صیدی دگر  2335
  • اندکی من می‌خورم باقی شما  ** من سبب باشم شما را در نوا 
  • یا خری یا گاو بهر من بجوی  ** زان فسونهایی که می‌دانی بگوی 
  • از فسون و از سخنهای خوشش  ** از سرش بیرون کن و اینجا کشش 
  • تشبیه کردن قطب کی عارف واصلست در اجری دادن خلق از قوت مغفرت و رحمت بر مراتبی کی حقش الهام دهد و تمثیل بشیر که دد اجری خوار و باقی خوار ویند بر مراتب قرب ایشان بشیر نه قرب مکانی بلک قرب صفتی و تفاصیل این بسیارست والله الهادی 
  • قطب شیر و صید کردن کار او  ** باقیان این خلق باقی‌خوار او 
  • تا توانی در رضای قطب کوش  ** تا قوی گردد کند صید وحوش  2340
  • چو برنجد بی‌نوا مانند خلق  ** کز کف عقلست جمله رزق حلق