English    Türkçe    فارسی   

5
2354-2363

  • پس سلام گرم کرد و پیش رفت  ** پیش آن ساده دل درویش رفت 
  • گفت چونی اندرین صحرای خشک  ** در میان سنگ لاخ و جای خشک  2355
  • گفت خر گر در غمم گر در ارم  ** قسمتم حق کرد من زان شاکرم 
  • شکر گویم دوست را در خیر و شر  ** زانک هست اندر قضا از بد بتر 
  • چونک قسام اوست کفر آمد گله  ** صبر باید صبر مفتاح الصله 
  • غیر حق جمله عدواند اوست دوست  ** با عدو از دوست شکوت کی نکوست 
  • تا دهد دوغم نخواهم انگبین  ** زانک هر نعمت غمی دارد قرین  2360
  • حکایت دیدن خر هیزم‌فروش با نوایی اسپان تازی را بر آخر خاص و تمنا بردن آن دولت را در موعظه‌ی آنک تمنا نباید بردن الا مغفرت و عنایت و هدایت کی اگر در صد لون رنجی چون لذت مغفرت بود همه شیرین شود باقی هر دولتی کی آن را ناآزموده تمنی می‌بری با آن رنجی قرینست کی آن را نمی‌بینی چنانک از هر دامی دانه پیدا بود و فخ پنهان تو درین یک دام مانده‌ای تمنی می‌بری کی کاشکی با آن دانه‌ها رفتمی پنداری کی آن دانه‌ها بی‌دامست 
  • بود سقایی مرورا یک خری  ** گشته از محنت دو تا چون چنبری 
  • پشتش از بار گران صد جای ریش  ** عاشق و جویان روز مرگ خویش 
  • جو کجا از کاه خشک او سیر نی  ** در عقب زخمی و سیخی آهنی