English    Türkçe    فارسی   

5
2481-2490

  • چونک گوینده ندارد جان و فر  ** گفت او را کی بود برگ و ثمر 
  • می‌کند گستاخ مردم را به راه  ** او بجان لرزان‌ترست از برگ کاه 
  • پس حدیثش گرچه بس با فر بود  ** در حدیثش لرزه هم مضمر بود 
  • فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته 
  • شیخ نورانی ز ره آگه کند  ** با سخن هم نور را همره کند 
  • جهد کن تا مست و نورانی شوی  ** تا حدیثت را شود نورش روی  2485
  • هر چه در دوشاب جوشیده شود  ** در عقیده طعم دوشابش بود 
  • از جزر وز سیب و به وز گردگان  ** لذت دوشاب یابی تو از آن 
  • علم اندر نور چون فرغرده شد  ** پس ز علمت نور یابد قوم لد 
  • هر چه گویی باشد آن هم نورناک  ** که آسمان هرگز نبارد غیر پاک 
  • آسمان شو ابر شو باران ببار  ** ناودان بارش کند نبود به کار  2490