English    Türkçe    فارسی   

5
2516-2525

  • روبه اندر حیله پای خود فشرد  ** ریش خر بگرفت و آن خر را ببرد 
  • مطرب آن خانقه کو تا که تفت  ** دف زند که خر برفت و خر برفت 
  • چونک خرگوشی برد شیری به چاه  ** چون نیارد روبهی خر تا گیاه 
  • گوش را بر بند و افسونها مخور  ** جز فسون آن ولی دادگر 
  • آن فسون خوشتر از حلوای او  ** آنک صد حلواست خاک پای او  2520
  • خنبهای خسروانی پر ز می  ** مایه برده از می لبهای وی 
  • عاشق می باشد آن جان بعید  ** کو می لبهای لعلش را ندید 
  • آب شیرین چون نبیند مرغ کور  ** چون نگردد گرد چشمه‌ی آب شور 
  • موسی جان سینه را سینا کند  ** طوطیان کور را بینا کند 
  • خسرو شیرین جان نوبت زدست  ** لاجرم در شهر قند ارزان شدست  2525