English    Türkçe    فارسی   

5
2593-2602

  • پس خدا آن قوم را بوزینه کرد  ** چونک عهد حق شکستند از نبرد 
  • اندرین امت نبد مسخ بدن  ** لیک مسخ دل بود ای بوالفطن 
  • چون دل بوزینه گردد آن دلش  ** از دل بوزینه شد خوار آن گلش  2595
  • گر هنر بودی دلش را ز اختبار  ** خوار کی بودی ز صورت آن حمار 
  • آن سگ اصحاب خوش بد سیرتش  ** هیچ بودش منقصت زان صورتش 
  • مسخ ظاهر بود اهل سبت را  ** تا ببیند خلق ظاهر کبت را 
  • از ره سر صد هزاران دگر  ** گشته از توبه شکستن خوک و خر 
  • دوم بار آمدن روبه بر این خر گریخته تا باز بفریبدش 
  • پس بیامد زود روبه سوی خر  ** گفت خر از چون تو یاری الحذر  2600
  • ناجوامردا چه کردم من ترا  ** که به پیش اژدها بردی مرا 
  • موجب کین تو با جانم چه بود  ** غیر خبث جوهر تو ای عنود