English    Türkçe    فارسی   

5
2596-2605

  • گر هنر بودی دلش را ز اختبار  ** خوار کی بودی ز صورت آن حمار 
  • آن سگ اصحاب خوش بد سیرتش  ** هیچ بودش منقصت زان صورتش 
  • مسخ ظاهر بود اهل سبت را  ** تا ببیند خلق ظاهر کبت را 
  • از ره سر صد هزاران دگر  ** گشته از توبه شکستن خوک و خر 
  • دوم بار آمدن روبه بر این خر گریخته تا باز بفریبدش 
  • پس بیامد زود روبه سوی خر  ** گفت خر از چون تو یاری الحذر  2600
  • ناجوامردا چه کردم من ترا  ** که به پیش اژدها بردی مرا 
  • موجب کین تو با جانم چه بود  ** غیر خبث جوهر تو ای عنود 
  • هم‌چو کزدم کو گزد پای فتی  ** نارسیده از وی او را زحمتی 
  • یا چو دیوی کو عدوی جان ماست  ** نارسیده زحمتش از ما و کاست 
  • بلک طبعا خصم جان آدمیست  ** از هلاک آدمی در خرمیست  2605