English    Türkçe    فارسی   

5
2677-2686

  • سیف و خنجر چون علی ریحان او  ** نرگس و نسرین عدوی جان او 
  • بانگ آمد رو ز صحرا سوی شهر  ** بانگ طرفه از ورای سر و جهر 
  • گفت ای دانای رازم مو به مو  ** چه کنم در شهر از خدمت بگو 
  • گفت خدمت آنک بهر ذل نفس  ** خویش را سازی تو چون عباس دبس  2680
  • مدتی از اغنیا زر می‌ستان  ** پس به درویشان مسکین می‌رسان 
  • خدمتت اینست تا یک چند گاه  ** گفت سمعا طاعة ای جان‌پناه 
  • بس سال و بس جواب و ماجرا  ** بد میان زاهد و رب الوری 
  • که زمین و آسمان پر نور شد  ** در مقالات آن همه مذکور شد 
  • لیک کوته کردم آن گفتار را  ** تا ننوشد هر خسی اسرار را  2685
  • آمدن شیخ بعد از چندین سال از بیابان به شهر غزنین و زنبیل گردانیدن به اشارت غیبی و تفرقه کردن آنچ جمع آید بر فقرا هر که را جان عز لبیکست نامه بر نامه پیک بر پیکست چنانک روزن خانه باز باشد آفتاب و ماهتاب و باران و نامه و غیره منقطع نباشد 
  • رو به شهر آورد آن فرمان‌پذیر  ** شهر غزنین گشت از رویش منیر