English    Türkçe    فارسی   

5
2991-3000

  • وآن سخنشان وا شناسی بی‌گزند  ** که آن سخن‌گویان نهان اینها بدند 
  • دیو گوید ای اسیر طبع و تن  ** عرضه می‌کردم نکردم زور من 
  • وآن فرشته گویدت من گفتمت  ** که ازین شادی فزون گردد غمت 
  • آن فلان روزت نگفتم من چنان  ** که از آن سویست ره سوی جنان 
  • ما محب جان و روح افزای تو  ** ساجدان مخلص بابای تو  2995
  • این زمانت خدمتی هم می‌کنیم  ** سوی مخدومی صلایت می‌زنیم 
  • آن گره بابات را بوده عدی  ** در خطاب اسجدوا کرده ابا 
  • آن گرفتی آن ما انداختی  ** حق خدمتهای ما نشناختی 
  • این زمان ما را و ایشان را عیان  ** در نگر بشناس از لحن و بیان 
  • نیم شب چون بشنوی رازی ز دوست  ** چون سخن گوید سحر دانی که اوست  3000