English    Türkçe    فارسی   

5
3006-3015

  • اوستادان کودکان را می‌زنند  ** آن ادب سنگ سیه را کی کنند 
  • هیچ گویی سنگ را فردا بیا  ** ور نیایی من دهم بد را سزا 
  • هیچ عاقل مر کلوخی را زند  ** هیچ با سنگی عتابی کس کند 
  • در خرد جبر از قدر رسواترست  ** زانک جبری حس خود را منکرست 
  • منکر حس نیست آن مرد قدر  ** فعل حق حسی نباشد ای پسر  3010
  • منکر فعل خداوند جلیل  ** هست در انکار مدلول دلیل 
  • آن بگوید دود هست و نار نی  ** نور شمعی بی ز شمعی روشنی 
  • وین همی‌بیند معین نار را  ** نیست می‌گوید پی انکار را 
  • جامه‌اش سوزد بگوید نار نیست  ** جامه‌اش دوزد بگوید تار نیست 
  • پس تسفسط آمد این دعوی جبر  ** لاجرم بدتر بود زین رو ز گبر  3015