English    Türkçe    فارسی   

5
312-321

  • زان حروفت شد خرد باریک‌ریس  ** نسخ می‌کن ای ادیب خوش‌نویس 
  • در خور هر فکر بسته بر عدم  ** دم به دم نقش خیالی خوش رقم 
  • حرفهای طرفه بر لوح خیال  ** بر نوشته چشم و عارض خد و خال 
  • بر عدم باشم نه بر موجود مست  ** زانک معشوق عدم وافی‌ترست  315
  • عقل را خط خوان آن اشکال کرد  ** تا دهد تدبیرها را زان نورد 
  • تمثیل لوح محفوظ و ادراک عقل هر کسی از آن لوح آنک امر و قسمت و مقدور هر روزه‌ی ویست هم چون ادراک جبرئیل علیه‌السلام هر روزی از لوح اعظم عقل مثال جبرئیلست و نظر او به تفکر به سوی غیبی که معهود اوست در تفکر و اندیشه‌ی کیفیت معاش و بیرون شو کارهای هر روزینه مانند نظر جبرئیلست در لوح و فهم کردن او از لوح 
  • چون ملک از لوح محفوظ آن خرد  ** هر صباحی درس هر روزه برد 
  • بر عدم تحریرها بین بی‌بنان  ** و از سوادش حیرت سوداییان 
  • هر کسی شد بر خیالی ریش گاو  ** گشته در سودای گنجی کنج‌کاو 
  • از خیالی گشته شخصی پرشکوه  ** روی آورده به معدنهای کوه  320
  • وز خیالی آن دگر با جهد مر  ** رو نهاده سوی دریا بهر در