English    Türkçe    فارسی   

5
3377-3386

  • در عذاب و درد و اشکنجه بدم  ** که بجنبد سلسله‌ی او دم به دم 
  • هیچ چاره می‌ندانستم در آن  ** تا فرو خواند این مذن آن اذان 
  • گفت دختر چیست این مکروه بانگ  ** که بگوشم آمد این دو چار دانگ 
  • من همه عمر این چنین آواز زشت  ** هیچ نشنیدم درین دیر و کنشت  3380
  • خوهرش گفتا که این بانگ اذان  ** هست اعلام و شعار مومنان 
  • باورش نامد بپرسید از دگر  ** آن دگر هم گفت آری ای پدر 
  • چون یقین گشتش رخ او زرد شد  ** از مسلمانی دل او سرد شد 
  • باز رستم من ز تشویش و عذاب  ** دوش خوش خفتم در آن بی‌خوف خواب 
  • راحتم این بود از آواز او  ** هدیه آوردم به شکر آن مرد کو  3385
  • چون بدیدش گفت این هدیه پذیر  ** که مرا گشتی مجیر و دستگیر