English    Türkçe    فارسی   

5
3469-3478

  • طالب یزدان و آنگه عیش و نوش  ** باده‌ی شیطان و آنگه نیم هوش 
  • هوش تو بی می چنین پژمرده است  ** هوشها باید بر آن هوش تو بست  3470
  • تا چه باشد هوش تو هنگام سکر  ** ای چو مرغی گشته صید دام سکر 
  • حکایت ضیاء دلق کی سخت دراز بود و برادرش شیخ اسلام تاج بلخ به غایت کوتاه بالا بود و این شیخ اسلام از برادرش ضیا ننگ داشتی ضیا در آمد به درس او و همه صدور بلخ حاضر به درس او ضیا خدمتی کرد و بگذشت شیخ اسلام او را نیم قیامی کرد سرسری گفت آری سخت درازی پاره‌ای در دزد 
  • آن ضیاء دلق خوش الهام بود  ** دادر آن تاج شیخ اسلام بود 
  • تاج شیخ اسلام دار الملک بلخ  ** بود کوته‌قد و کوچک هم‌چو فرخ 
  • گرچه فاضل بود و فحل و ذو فنون  ** این ضیا اندر ظرافت بد فزون 
  • او بسی کوته ضیا بی‌حد دراز  ** بود شیخ اسلام را صد کبر و ناز  3475
  • زین برادر عار و ننگش آمدی  ** آن ضیا هم واعظی بد با هدی 
  • روز محفل اندر آمد آن ضیا  ** بارگه پر قاضیان و اصفیا 
  • کرد شیخ اسلام از کبر تمام  ** این برادر را چنین نصف القیام