English    Türkçe    فارسی   

5
3528-3537

  • زان رهش دورست تا دیدار دوست  ** کو نجوید سر رئیسیش آرزوست 
  • ساعتی او با خدا اندر عتاب  ** که نصیبم رنج آمد زین حساب 
  • ساعتی با بخت خود اندر جدال  ** که همه پران و ما ببریده بال  3530
  • هر که محبوس است اندر بو و رنگ  ** گرچه در زهدست باشد خوش تنگ 
  • تا برون ناید ازین ننگین مناخ  ** کی شود خویش خوش و صدرش فراخ 
  • زاهدان را در خلا پیش از گشاد  ** کارد و استره نشاید هیچ داد 
  • کز ضجر خود را بدراند شکم  ** غصه‌ی آن بی‌مرادیها و غم 
  • قصد انداختن مصطفی علیه‌السلام خود را از کوه حری از وحشت دیر نمودن جبرئیل علیه‌السلام خود را به وی و پیدا شدن جبرئیل به وی کی مینداز کی ترا دولتها در پیش است 
  • مصطفی را هجر چون بفراختی  ** خویش را از کوه می‌انداختی  3535
  • تا بگفتی جبرئیلش هین مکن  ** که ترا بس دولتست از امر کن 
  • مصطفی ساکن شدی ز انداختن  ** باز هجران آوریدی تاختن