English    Türkçe    فارسی   

5
3671-3680

  • جامه ازرق کرد زان پس مرد و زن  ** صورتش دیدند شمعی بی‌لگن 
  • می‌شد و صحرا ز نور شمع مرد  ** چون بهشت از ظلمت شب گشته فرد 
  • کرد مهمان خانه خانه‌ی خویش را  ** از غم و از خجلت این ماجرا 
  • در درون هر دو از راه نهان  ** هر زمان گفتی خیال میهمان 
  • که منم یار خضر صد گنج و جود  ** می‌فشاندم لیک روزیتان نبود  3675
  • تمثیل فکر هر روزینه کی اندر دل آید به مهمان نو کی از اول روز در خانه فرود آید و فضیلت مهمان‌نوازی و ناز مهمان کشیدن و تحکم و بدخویی کند به خداوند خانه 
  • هر دمی فکری چو مهمان عزیز  ** آید اندر سینه‌ات هر روز نیز 
  • فکر را ای جان به جای شخص دان  ** زانک شخص از فکر دارد قدر و جان 
  • فکر غم گر راه شادی می‌زند  ** کارسازیهای شادی می‌کند 
  • خانه می‌روبد به تندی او ز غیر  ** تا در آید شادی نو ز اصل خیر 
  • می‌فشاند برگ زرد از شاخ دل  ** تا بروید برگ سبز متصل  3680