English    Türkçe    فارسی   

5
3681-3690

  • می‌کند بیخ سرور کهنه را  ** تا خرامد ذوق نو از ما ورا 
  • غم کند بیخ کژ پوسیده را  ** تا نماید بیخ رو پوشیده را 
  • غم ز دل هر چه بریزد یا برد  ** در عوض حقا که بهتر آورد 
  • خاصه آن را که یقینش باشد این  ** که بود غم بنده‌ی اهل یقین 
  • گر ترش‌رویی نیارد ابر و برق  ** رز بسوزد از تبسمهای شرق  3685
  • سعد و نحس اندر دلت مهمان شود  ** چون ستاره خانه خانه می‌رود 
  • آن زمان که او مقیم برج تست  ** باش هم‌چون طالعش شیرین و چست 
  • تا که با مه چون شود او متصل  ** شکر گوید از تو با سلطان دل 
  • هفت سال ایوب با صبر و رضا  ** در بلا خوش بود با ضیف خدا 
  • تا چو وا گردد بلای سخت‌رو  ** پیش حق گوید به صدگون شکر او  3690