English    Türkçe    فارسی   

5
3738-3747

  • ماند صوفی با بنه و خیمه و ضعاف  ** فارسان راندند تا صف مصاف 
  • مثقلان خاک بر جا ماندند  ** سابقون السابقون در راندند 
  • جنگها کرده مظفر آمدند  ** باز گشته با غنایم سودمند  3740
  • ارمغان دادند کای صوفی تو نیز  ** او برون انداخت نستد هیچ چیز 
  • پس بگفتندش که خشمینی چرا  ** گفت من محروم ماندم از غزا 
  • زان تلطف هیچ صوفی خوش نشد  ** که میان غزو خنجر کش نشد 
  • پس بگفتندش که آوردیم اسیر  ** آن یکی را بهر کشتن تو بگیر 
  • سر ببرش تا تو هم غازی شوی  ** اندکی خوش گشت صوفی دل‌قوی  3745
  • که آب را گر در وضو صد روشنیست  ** چونک آن نبود تیمم کردنیست 
  • برد صوفی آن اسیر بسته را  ** در پس خرگه که آرد او غزا