English    Türkçe    فارسی   

5
3793-3802

  • نفس بانگ آورد آن دم از درون  ** با فصاحت بی‌دهان اندر فسون 
  • که مرا هر روز اینجا می‌کشی  ** جان من چون جان گبران می‌کشی 
  • هیچ کس را نیست از حالم خبر  ** که مرا تو می‌کشی بی‌خواب و خور  3795
  • در غزا بجهم به یک زخم از بدن  ** خلق بیند مردی و ایثار من 
  • گفتم ای نفسک منافق زیستی  ** هم منافق می‌مری تو چیستی 
  • در دو عالم تو مرایی بوده‌ای  ** در دو عالم تو چنین بیهوده‌ای 
  • نذر کردم که ز خلوت هیچ من  ** سر برون نارم چو زنده‌ست این بدن 
  • زانک در خلوت هر آنچ تن کند  ** نه از برای روی مرد و زن کند  3800
  • جنبش و آرامش اندر خلوتش  ** جز برای حق نباشد نیتش 
  • این جهاد اکبرست آن اصغرست  ** هر دو کار رستمست و حیدرست