English    Türkçe    فارسی   

5
3816-3825

  • تا که گردد سخت بر نفس مجاز  ** در تانی درد جان کندن دراز 
  • با مسلمانان بکر او پیش رفت  ** وقت فر او وا نگشت از خصم تفت 
  • زخم دیگر خورد آن را هم ببست  ** بیست کرت رمح و تیر از وی شکست 
  • بعد از آن قوت نماند افتاد پیش  ** مقعد صدق او ز صدق عشق خویش 
  • صدق جان دادن بود هین سابقوا  ** از نبی برخوان رجال صدقوا  3820
  • این همه مردن نه مرگ صورتست  ** این بدن مر روح را چون آلتست 
  • ای بسا خامی که ظاهر خونش ریخت  ** لیک نفس زنده آن جانب گریخت 
  • آلتش بشکست و ره‌زن زنده ماند  ** نفس زنده‌ست ارچه مرکب خون فشاند 
  • اسپ کشت و راه او رفته نشد  ** جز که خام و زشت و آشفته نشد 
  • گر بهر خون ریزیی گشتی شهید  ** کافری کشته بدی هم بوسعید  3825