English    Türkçe    فارسی   

5
3831-3840

  • مر خلیفه‌ی مصر را غماز گفت  ** که شه موصل به حوری گشت جفت 
  • یک کنیزک دارد او اندر کنار  ** که به عالم نیست مانندش نگار 
  • در بیان ناید که حسنش بی‌حدست  ** نقش او اینست که اندر کاغذست 
  • نقش در کاغذ چو دید آن کیقباد  ** خیره گشت و جام از دستش فتاد 
  • پهلوانی را فرستاد آن زمان  ** سوی موصل با سپاه بس گران  3835
  • که اگر ندهد به تو آن ماه را  ** برکن از بن آن در و درگاه را 
  • ور دهد ترکش کن و مه را بیار  ** تا کشم من بر زمین مه در کنار 
  • پهلوان شد سوی موصل با حشم  ** با هزاران رستم و طبل و علم 
  • چون ملخها بی‌عدد بر گرد کشت  ** قاصد اهلاک اهل شهر گشت 
  • هر نواحی منجنیقی از نبرد  ** هم‌چو کوه قاف او بر کار کرد  3840