English    Türkçe    فارسی   

5
3904-3913

  • چون ندید او را خلیفه مست گشت  ** پس ز بام افتاد او را نیز طشت 
  • دید صد چندان که وصفش کرده بود  ** کی بود خود دیده مانند شنود  3905
  • وصف تصویرست بهر چشم هوش  ** صورت آن چشم دان نه زان گوش 
  • کرد مردی از سخن‌دانی سال  ** حق و باطل چیست ای نیکو مقال 
  • گوش را بگرفت و گفت این باطلست  ** چشم حقست و یقینش حاصلست 
  • آن به نسبت باطل آمد پیش این  ** نسبتست اغلب سخنها ای امین 
  • ز آفتاب ار کرد خفاش احتجاب  ** نیست محجوب از خیال آفتاب  3910
  • خوف او را خود خیالش می‌دهد  ** آن خیالش سوی ظلمت می‌کشد 
  • آن خیال نور می‌ترساندش  ** بر شب ظلمات می‌چفساندش 
  • از خیال دشمن و تصویر اوست  ** که تو بر چفسیده‌ای بر یار و دوست