English    Türkçe    فارسی   

5
3988-3997

  • پس بدان رنجت نتیجه‌ی زلتیست  ** آفت این ضربتت از شهوتیست 
  • گر ندانی آن گنه را ز اعتبار  ** زود زاری کن طلب کن اغتفار 
  • سجده کن صد بار می‌گوی ای خدا  ** نیست این غم غیر درخورد و سزا  3990
  • ای تو سبحان پاک از ظلم و ستم  ** کی دهی بی‌جرم جان را درد و غم 
  • من معین می‌ندانم جرم را  ** لیک هم جرمی بباید گرم را 
  • چون بپوشیدی سبب را ز اعتبار  ** دایما آن جرم را پوشیده دار 
  • که جزا اظهار جرم من بود  ** کز سیاست دزدیم ظاهر شود 
  • عزم کردن شاه چون واقف شد بر آن خیانت کی بپوشاند و عفو کند و او را به او دهد و دانست کی آن فتنه جزای او بود و قصد او بود و ظلم او بر صاحب موصل کی و من اساء فعلیها و ان ربک لبالمرصاد و ترسیدن کی اگر انتقام کشد آن انتقام هم بر سر او آید چنانک این ظلم و طمع بر سرش آمد 
  • شاه با خود آمد استغفار کرد  ** یاد جرم و زلت و اصرار کرد  3995
  • گفت با خود آنچ کردم با کسان  ** شد جزای آن به جان من رسان 
  • قصد جفت دیگران کردم ز جاه  ** بر من آمد آن و افتادم به چاه