English    Türkçe    فارسی   

5
4022-4031

  • چون کسی را داد خواهم این کنیز  ** پس ترا اولیترست این ای عزیز 
  • که تو جانبازی نمودی بهر او  ** خوش نباشد دادن آن جز به تو 
  • عقد کردش با امیر او را سپرد  ** کرد خشم و حرص را او خرد و مرد 
  • بیان آنک نحن قسمنا کی یکی را شهوت و قوت خران دهد و یکی را کیاست و قوت انبیا و فرشتگان بخشد سر ز هوا تافتن از سروریست ترک هوا قوت پیغامبریست تخمهایی کی شهوتی نبود بر آن جز قیامتی نبود 
  • گر بدش سستی نری خران  ** بود او را مردی پیغامبران  4025
  • ترک خشم و شهوت و حرص‌آوری  ** هست مردی و رگ پیغامبری 
  • نری خر گو مباش اندر رگش  ** حق همی خواند الغ بگلربگش 
  • مرده‌ای باشم به من حق بنگرد  ** به از آن زنده که باشد دور و رد 
  • مغز مردی این شناس و پوست آن  ** آن برد دوزخ برد این در جنان 
  • حفت الجنه مکاره را رسید  ** حفت النار از هوا آمد پدید  4030
  • ای ایاز شیر نر دیوکش  ** مردی خر کم فزون مردی هش