English    Türkçe    فارسی   

5
4038-4047

  • گفت بشکن گفت چونش بشکنم  ** نیک‌خواه مخزن و مالت منم 
  • چون روا دارم که مثل این گهر  ** که نیاید در بها گردد هدر 
  • گفت شاباش و بدادش خلعتی  ** گوهر از وی بستد آن شاه و فتی  4040
  • کرد ایثار وزیر آن شاه جود  ** هر لباس و حله کو پوشیده بود 
  • ساعتیشان کرد مشغول سخن  ** از قضیه تازه و راز کهن 
  • بعد از آن دادش به دست حاجبی  ** که چه ارزد این به پیش طالبی 
  • گفت ارزد این به نیمه‌ی مملکت  ** کش نگهدارا خدا از مهلکت 
  • گفت بشکن گفت ای خورشیدتیغ  ** بس دریغست این شکستن را دریغ  4045
  • قیمتش بگذار بین تاب و لمع  ** که شدست این نور روز او را تبع 
  • دست کی جنبد مرا در کسر او  ** که خزینه‌ی شاه را باشم عدو