English    Türkçe    فارسی   

5
426-435

  • هر که در آتش همی رفت و شرر  ** از میان آب بر می‌کرد سر 
  • هر که سوی آب می‌رفت از میان  ** او در آتش یافت می‌شد در زمان 
  • هر که سوی راست شد و آب زلال  ** سر ز آتش بر زد از سوی شمال 
  • وانک شد سوی شمال آتشین  ** سر برون می‌کرد از سوی یمین 
  • کم کسی بر سر این مضمر زدی  ** لاجرم کم کس در آن آتش شدی  430
  • جز کسی که بر سرش اقبال ریخت  ** کو رها کرد آب و در آتش گریخت 
  • کرده ذوق نقد را معبود خلق  ** لاجرم زین لعب مغبون بود خلق 
  • جوق‌جوق وصف صف از حرص و شتاب  ** محترز ز آتش گریزان سوی آب 
  • لاجرم ز آتش برآوردند سر  ** اعتبارالاعتبار ای بی‌خبر 
  • بانگ می‌زد آتش ای گیجان گول  ** من نیم آتش منم چشمه‌ی قبول  435