English    Türkçe    فارسی   

5
495-504

  • مکر حق را بین و مکر خود بهل  ** ای ز مکرش مکر مکاران خجل  495
  • چونک مکرت شد فنای مکر رب  ** برگشایی یک کمینی بوالعجب 
  • که کمینه‌ی آن کمین باشد بقا  ** تا ابد اندر عروج و ارتقا 
  • در بیان آنک هیچ چشم بدی آدمی را چنان مهلک نیست کی چشم پسند خویشتن مگر کی چشم او مبدل شده باشد به نور حق که بی یسمع و بی یبصر و خویشتن او بی‌خویشتن شده 
  • پر طاوست مبین و پای بین  ** تا که س العین نگشاید کمین 
  • که بلغزد کوه از چشم بدان  ** یزلقونک از نبی بر خوان بدان 
  • احمد چون کوه لغزید از نظر  ** در میان راه بی‌گل بی‌مطر  500
  • در عجب درماند کین لغزش ز چیست  ** من نپندارم که این حالت تهیست 
  • تا بیامد آیت و آگاه کرد  ** کان ز چشم بد رسیدت وز نبرد 
  • گر بدی غیر تو در دم لا شدی  ** صید چشم و سخره‌ی افنا شدی 
  • لیک آمد عصمتی دامن‌کشان  ** وین که لغزیدی بد از بهر نشان