English    Türkçe    فارسی   

5
657-666

  • گر مرا عقلی بدی و منزجر  ** تیغ اندر دست من بودی ظفر 
  • عقل باید نورده چون آفتاب  ** تا زند تیغی که نبود جز صواب 
  • چون ندارم عقل تابان و صلاح  ** پس چرا در چاه نندازم سلاح 
  • در چه اندازم کنون تیغ و مجن  ** کین سلاح خصم من خواهد شدن  660
  • چون ندارم زور و یاری و سند  ** تیغم او بستاند و بر من زند 
  • رغم این نفس وقیحه‌خوی را  ** که نپوشد رو خراشم روی را 
  • تا شود کم این جمال و این کمال  ** چون نماند رو کم افتم در وبال 
  • چون بدین نیت خراشم بزه نیست  ** که به زخم این روی را پوشیدنیست 
  • گر دلم خوی ستیری داشتی  ** روی خوبم جز صفا نفراشتی  665
  • چون ندیدم زور و فرهنگ و صلاح  ** خصم دیدم زود بشکستم سلاح