English    Türkçe    فارسی   

5
679-688

  • هست اندر دفع ظلمت آشکار  ** آتش صورت به مومی پایدار 
  • برخلاف موم شمع جسم کان  ** تا شود کم گردد افزون نور جان  680
  • این شعاع باقی و آن فانیست  ** شمع جان را شعله‌ی ربانیست 
  • این زبانه‌ی آتشی چون نور بود  ** سایه‌ی فانی شدن زو دور بود 
  • ابر را سایه بیفتد در زمین  ** ماه را سایه نباشد همنشین 
  • بی‌خودی بی‌ابریست ای نیک‌خواه  ** باشی اندر بی‌خودی چون قرص ماه 
  • باز چون ابری بیاید رانده  ** رفت نور از مه خیالی مانده  685
  • از حجاب ابر نورش شد ضعیف  ** کم ز ماه نو شد آن بدر شریف 
  • مه خیالی می‌نماید ز ابر و گرد  ** ابر تن ما را خیال‌اندیش کرد 
  • لطف مه بنگر که این هم لطف اوست  ** که بگفت او ابرها ما را عدوست