English    Türkçe    فارسی   

5
692-701

  • ماه ما را در کنار عز نشاند  ** دشمن ما را عدوی خویش خواند 
  • تاب ابر و آب او خود زین مهست  ** هر که مه خواند ابر را بس گمرهست 
  • نور مه بر ابر چون منزل شدست  ** روی تاریکش ز مه مبدل شدست 
  • گرچه همرنگ مهست و دولتیست  ** اندر ابر آن نور مه عاریتیست  695
  • در قیامت شمس و مه معزول شد  ** چشم در اصل ضیا مشغول شد 
  • تا بداند ملک را از مستعار  ** وین رباط فانی از دارالقرار 
  • دایه عاریه بود روزی سه چار  ** مادرا ما را تو گیر اندر کنار 
  • پر من ابرست و پرده‌ست و کثیف  ** ز انعکاس لطف حق شد او لطیف 
  • بر کنم پر را و حسنش را ز راه  ** تا ببینم حسن مه را هم ز ماه  700
  • من نخواهم دایه مادر خوشترست  ** موسی‌ام من دایه‌ی من مادرست