English    Türkçe    فارسی   

5
729-738

  • هر خیالی را خیالی می‌خورد  ** فکر آن فکر دگر را می‌چرد 
  • تو نتانی کز خیالی وا رهی  ** یا بخسپی که از آن بیرون جهی  730
  • فکر زنبورست و آن خواب تو آب  ** چون شوی بیدار باز آید ذباب 
  • چند زنبور خیالی در پرد  ** می‌کشد این سو و آن سو می‌برد 
  • کمترین آکلانست این خیال  ** وآن دگرها را شناسد ذوالجلال 
  • هین گریز از جوق اکال غلیظ  ** سوی او که گفت ما ایمت حفیظ 
  • یا به سوی آن که او آن حفظ یافت  ** گر نتانی سوی آن حافظ شتافت  735
  • دست را مسپار جز در دست پیر  ** حق شدست آن دست او را دستگیر 
  • پیر عقلت کودکی خو کرده است  ** از جوار نفس که اندر پرده است 
  • عقل کامل را قرین کن با خرد  ** تا که باز آید خرد زان خوی بد