English    Türkçe    فارسی   

5
850-859

  • گفت نرهانید از من جان خویش  ** تا نیاریدم ابوبکری به پیش  850
  • تا مرا بوبکر نام از شهرتان  ** هدیه نارید ای رمیده امتان 
  • بدرومتان هم‌چو کشت ای قوم دون  ** نه خراج استانم و نه هم فسون 
  • بس جوال زر کشیدندش به راه  ** کز چنین شهری ابوبکری مخواه 
  • کی بود بوبکر اندر سبزوار  ** یا کلوخ خشک اندر جویبار 
  • رو بتابید از زر و گفت ای مغان  ** تا نیاریدم ابوبکر ارمغان  855
  • هیچ سودی نیست کودک نیستم  ** تا به زر و سیم حیران بیستم 
  • تا نیاری سجده نرهی ای زبون  ** گر بپیمایی تو مسجد را به کون 
  • منهیان انگیختند از چپ و راست  ** که اندرین ویرانه بوبکری کجاست 
  • بعد سه روز و سه شب که اشتافتند  ** یک ابوبکری نزاری یافتند