English    Türkçe    فارسی   

5
888-897

  • از برای آن دل پر نور و بر  ** هست آن سلطان دلها منتظر 
  • تو بگردی روزها در سبزوار  ** آنچنان دل را نیابی ز اعتبار 
  • پس دل پژمرده‌ی پوسیده‌جان  ** بر سر تخته نهی آن سو کشان  890
  • که دل آوردم ترا ای شهریار  ** به ازین دل نبود اندر سبزوار 
  • گویدت این گورخانه‌ست ای جری  ** که دل مرده بدینجا آوری 
  • رو بیاور آن دلی کو شاه‌خوست  ** که امان سبزوار کون ازوست 
  • گویی آن دل زین جهان پنهان بود  ** زانک ظلمت با ضیا ضدان بود 
  • دشمنی آن دل از روز الست  ** سبزوار طبع را میراثی است  895
  • زانک او بازست و دنیا شهر زاغ  ** دیدن ناجنس بر ناجنس داغ 
  • ور کند نرمی نفاقی می‌کند  ** ز استمالت ارتفاقی می‌کند