English    Türkçe    فارسی   

5
910-919

  • یک خرش گفتی که ها این بوالوحوش  ** طبع شاهان دارد و میران خموش  910
  • وآن دگر تسخر زدی کز جر و مد  ** گوهر آوردست کی ارزان دهد 
  • وآن خری گفتی که با این نازکی  ** بر سریر شاه شو گو متکی 
  • آن خری شد تخمه وز خوردن بماند  ** پس برسم دعوت آهو را بخواند 
  • سر چنین کرد او که نه رو ای فلان  ** اشتهاام نیست هستم ناتوان 
  • گفت می‌دانم که نازی می‌کنی  ** یا ز ناموس احترازی می‌کنی  915
  • گفت او با خود که آن طعمه‌ی توست  ** که از آن اجزای تو زنده و نوست 
  • من الیف مرغزاری بوده‌ام  ** در زلال و روضه‌ها آسوده‌ام 
  • گر قضا انداخت ما را در عذاب  ** کی رود آن خو و طبع مستطاب 
  • گر گدا گشتم گدارو کی شوم  ** ور لباسم کهنه گردد من نوم