English    Türkçe    فارسی   

6
1010-1019

  • بی‌خود و سرمست و پر آتش نشست  ** از دهانش بس کلام تلخ جست  1010
  • کین ولی الله را چون می‌زنی  ** این چه حقدست ای عدو روشنی 
  • گر ترا صدقیست اندر دین خود  ** ظلم بر صادق دلت چون می‌دهد 
  • ای تو در دین جهودی ماده‌ای  ** کین گمان داری تو بر شه‌زاده‌ای 
  • در همه ز آیینه‌ی کژساز خود  ** منگر ای مردود نفرین ابد 
  • آنچ آن دم از لب صدیق جست  ** گر بگویم گم کنی تو پای و دست  1015
  • آن ینابیع الحکم هم‌چون فرات  ** از دهان او دوان از بی‌جهات 
  • هم‌چو از سنگی که آبی شد روان  ** نه ز پهلو مایه دارد نه از میان 
  • اسپر خود کرده حق آن سنگ را  ** بر گشاده آب مینارنگ را 
  • هم‌چنانک از چشمه‌ی چشم تو نور  ** او روان کردست بی‌بخل و فتور